دین ، شریعت و مفهوم اسلام از منظر بزرگان
خداوند بندگان خود را جز به یک دین که همان اسلام و تسلیم در برابر اوست مکلف نساخته است .
● علامه طباطبایی
" خداوند بندگان خود را جز به یک دین که همان اسلام و تسلیم در برابر اوست مکلف نساخته است ؛ اما آنان را برای رسیدن به این مقصد به راه های گوناگون وارد ساخته ، و سنت های مختلفی را مطابق استعدادهای متنوّعشان برای آنها درست کرده که همان شریعت های نوح ، ابراهیم ، موسی ، عیسی و محمد ـ علیهم السلام ـ است.
این حقیقتی است که از کنار هم نهادن آیاتی نظیر:
« ان الدین عندالله الاسلام ۸ سوره آل عمران – ۱۹ »، « و من یتبع غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه سوره آل عمران – ۸۵ »، « لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجا – سوره مائده – ۴۸ » و « ثم جعلناک علی شریعة من الامر فاتبعها – سوره جاثیه – ۱۸ » حاصل می شود .
شریعت راهی است که برای هر یک از امت ها و پیامبرانی که بدان مبعوث شده اند آماده شده ، و اخصّ از دین است ...
دین به معنای یک قانون کلی و طریق عمومی الهی که برای تمام ملت ها و جوامع وضع شده و قوانین کلی حاکم بر آن ، هرگز نسخ نمی پذیرد ."
" یکی از خواص هدایت الهی افتادن به راه مستقیم و طریقی است که انحراف و اختلاف در آن نیست ، و آن همانا دین اوست که نه معارف اصولی و شرایع فروعیش با هم اختلاف دارد ، و نه حاملین آن دین و رهروان در آن راه با یکدیگر مناقضت و مخالفت دارند، برای اینکه منظور از تمامی معارف و شرایع دین الهی یک چیز است و آن توحید خالص است که خود حقیقت واحدی است ثابت و تفسیرناپذیر و نیز خود آن معارف هم همه مطابق با فطرت الهی است که نه خود آن فطرت عوض شدنی است و نه احکام و مقتضیاتش قابل تغییر است. به همین جهت حاملین دین خدا ، انبیا(ع) نیز با یکدیگر اختلاف ندارند . همه به یک چیز دعوت نموده ، خاتم آنان همان را می گوید که آدم آنان گفته بود ، تنها اختلاف آنان از جهات اجمال دعوت و تفصیل آن است . "۲
" نفس انسان در اثر انجام اعمال صالح و اعتقادات حقه ادیان، دارای صور کمالی می شود که موجب قرب به خداوند متعال و رضوان و رستگاری و نجات می شود. از آن طرف اعمال ناشایست و عقاید سخیف نیز در نفس انسانی، صورت کمالیه ای ایجاد می کند که باعث شقاوت و ضلالت بشر می شود ." ۳
● علامه مطهری
" قرآن کریم که دین خدا را از آدم تا خاتم یک جریان پیوسته معرفی می کند نه چند تا، یک نام روی آن می گذارد و آن " اسلام " است. البته مقصود این نیست که در همه دوره ها دین خدا با این نام خوانده می شده است و با این نام در میان مردم معروف بوده است، بلکه مقصود این است که حقیقت دین دارای ماهیتی است که بهترین معرف آن لفظ اسلام است و این است که می گوید « ان الدین عند الله الاسلام » یا می گوید ابراهیم یهودیاً و لانصرانیاً و لکن کان حنیفاً مسلماً . " ۴
" اگر کسی دارای صفت تسلیم باشد و به عللی اسلام ( شریعت محمدی ) بر او مکتوم مانده باشد و او در این باره بی تقصیر باشد، هرگز خداوند او را معذب نمی سازد، او اهل نجات از دوزخ است . . . " ۵
" به نظر حکمای اسلام از قبیل بوعلی و صدرالمتالهین، اکثریت مردمی که به حقیقت اعتراف ندارند ، قاصرند نه مقصر ; چنین اشخاصی اگر خداشناس نباشند ، معذب نخواهند بود هر چند به بهشت هم نخواهند رفت و اگر خداشناس باشند و به معاد اعتقاد داشته باشند و عملی خالص قربة الی الله انجام دهند، پاداش نیک عمل خویش را خواهند گرفت . تنها کسانی به شقاوت کشیده می شوند که مقصر باشند نه قاصر . " ۶
" شما اگر به همین مسیحیت تحریف شده نگاه کنید و بروید در دهات و شهرها، آیا هر کشیشی را که می بینید، آدم فاسد و کثیفی است ؟ والله میان همین ها صدی هفتاد هشتادشان مردمی هستند با یک احساس ایمانی و تقوا و خلوص که به نام مسیح و مریم، چقدر راستی و تقوا و پاکی به مردم داده اند، تقصیری هم ندارند; آنها به بهشت می روند، کشیش آنها هم به بهشت می رود . " ۷
● امام خمینی
" امام راحل در موردی از بحث مکاسب محرمه، به حقایق مهمی در باره پیروان ادیان دیگر اشاره می کند که نشان دهنده عمق اندیشه آن یگانه دوران است . وی در بحث خویش ، پیروان ادیان را به عوام و غیرعوام تقسیم می کند و می گوید:
اما عوام آنان ، پس ظاهر است که خلاف مذاهبی که دارند، به ذهنشان خطور نمی کند، بلکه آنان، مانند عوام مسلمانان، به صحت مذهب خویش و بطلان سایر مذاهب قطع دارند . پس همان طور که عوام ما، به سبب تلقین و نشو و نما در محیط اسلام، به صحت مذهب خویش و بطلان سایر مذاهب علم دارند، بدون این که خلاف آن به ذهنشان خطور کند، عوام آنان نیز چنین هستند و این دو گروه از این جهت تفاوتی ندارند . و قاطع در پیروی از قطع خود ، معذور است و نافرمان و گناهکار نیست و نمی توان او را به موجب این پیروی عقاب کرد ." ۸
از دیدگاه امام ، غیرعوام آنان نیز از نظر تلقین پذیری و جازم شدن به مذاهب باطل خویش با عوام فرقی ندارند ، ولی ایشان معذور نیستند ; شاید به موجب این که تکلیف عالم سنگین تر است و به بیان شیوای حضرت امام جعفر صادق (ع)، « هفتاد گناه از جاهل بخشیده می شود پیش از این که از عالم، یک گناه بخشیده شود .» ۹
وی در باره پیروان غیرعامی ادیان دیگر می گوید:
اما غیرعوام آنان ، غالبا به واسطه تلقیناتی که از آغاز کودکی و نشو و نمایشان در محیط کفر وجود داشته است ، به مذاهب باطل خویش جازم و معتقد شده اند ، به گونه ای که هرگاه چیز مخالفی به آنان برسد، آن را با عقول خویش که از آغاز نشو و نما بر خلاف حق پرورش یافته است ، رد می کند . پس عالم یهودی یا مسیحی، مانند عالم مسلمان، ادله دیگران را صحیح نمی داند و بطلان آن ادله برای وی مانند ضروری شده است; زیرا مذهب او نزد خودش ضروری است و خلاف آن را احتمال نمی دهد . ۱۰
ولی در عین حال، نباید از عناد و تعصب برخی از پیروان ادیان باطل غافل بمانیم .
آری ، در میان آنان ، کسی مقصر است ، که خلاف مذهب خود را احتمال بدهد و از روی عناد یا تعصب، ادله آن را بررسی نکند ، همان طور که در آغاز اسلام ، کسانی در میان علمای یهودی و مسیحی چنین بودند . ۱۱
● آیه الله منتظری
" در صورتی که پیروان ادیان سابق به رغم آمدن دین جدید همچنان بر عقیده خود اصرار بورزند و پایبندی خود را بر آن اعلام کنند، دو صورت برای آن قابل تصور است : یکی این که واقعا به آن اعتقاد دارند و آن را از جانب خداوند می دانند و حقانیت دین جدید برای آنان ثابت نشده است ، و دیگر این که از سر لجاجت و عناد و با علم به حقانیت دین جدید آن را نمی پذیرند . در صورت اول ایمان آنان پذیرفته است و اسلام هم آنان را به رسمیت می شناسد. (لیسوا سواء من أهل الکتاب أمة قائمة یتلون آیات الله آناء اللیل و هم یسجدون – ( سوره آل عمران ، آیه ۱۱۳) ) " همه اهل کتاب مساوی نیستند ; گروهی از آنان در دل شب ایستاده آیات خدا را تلاوت می کنند و سجده می نمایند ."
گروه دوم که در برابر دین حق سرسختی نشان می دهند و آن را نمی پذیرند و حاضر نیستند تعصب و سرسختی بی دلیل خود را کنار گذاشته و دین حق را بپذیرند، همانند کافرانی اند که حاضر نمی شدند در برابر پیامبران الهی تسلیم شوند : (یا أهل الکتاب لم تکفرون بآیات الله و أنتم تشهدون – (سوره آل عمران آیه ۷۰ ) ) ؛ " ای اهل کتاب ! چرا به آیات خدا کافر می شوید، در حالی که خود شاهد آن هستید . ۱۲
● آیه الله صالحی نجف آبادی
" بهشت برای تمامی نیکان و پاکان و مومنان است و ۳ شرط اساسی زیر را دارد
۱) ایمان بخدا
۲) ایمان به قیامت
۳) کردار شایسته ( عمل صالح )
حال می خواهد مسلمان باشد ( یا نباشد ) ، مسلمانش شیعه باشد یا
نظرات شما عزیزان: